تاریخ ایران

 

7253

 

به قلم دامنه. به نام خدا. مظفرالدین‌شاه پرسید مقصود از مشروطیت» چیست؟ جواب دادند: عدل، علم، ترقی و آبادیِ مملکت. گفت: یعنی تهران مانند لندن می‌شود؟ جواب دادند: بلی. گفت: چه بهتر از این. پس؛ فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ صادر کرد!

 

نکته بگویم:

سال‌های دور، در آثار شهید مطهری _نمی‌دانم کدام کتاب_ خوانده بودم که تعریف می‌کرد (بدین مضمون) که برخی از مخالفینِ مشروطه» اصلاً نمی‌دانستند مشروطه چیه؟ لذا وقتی از سرِ ستیز برمی‌خاستند، به‌جد و از روی جهل می‌گفتند این خانمِ مشروطه» دیگه کیه؟

 

متن فرمان مشروطیت

(منبع)

 

افزوده:

آنان مشروطه را _که تأنیث است_ به وزن منصوره و محبوبه و. قیاس می‌کردند و خیال می‌کردند مشروطه»، اسم یک زن است که به نبرد با مشروعه» آمده!

 

تبصره:
من شنیدم _البته شاید به طنز بود، اما گوییا، انگاری واقع بود_ که یک آقایی در مشهد در آن سال‌های آغازین انقلاب، که سخن می‌ راند گفته بود این بهمن عظیمی» را چرا دستگیر نمی‌کنید که در جاده‌ی هراز جان چندین انسان بی‌گناه را گرفت!

 

الحاقیه:

زمستان آن سال به گمانم سال ۱۳۶۳ _یا کمتر و بیشتر_ در جاده‌ هراز، برف بسیارسنگینی آمده بود که چند روز بعد رومه‌ها تیتری این‌گونه زده بودند: بهمنِ عظیمی، جان چندین انسان را در جاده هراز گرفت.

 

نتیجه:

خانم مشروطه! و بهمن عظیمی! از متشابهات» بودند که می‌بایست با محکَمات» تفسیر شوند، ولی محکمات نزد آنان مفقود بود. زیرا برای درک خانم مشروطه، ضد آن آقای مطلقه»! لازم بود و برای بهمن عظیمی، مرادِف آن برف و خیزش عظیم بهمن. بگذرم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها