به قلم دامنه: به نام خدا. در شبهای ماه رمضان امسال (اردیبهشتماه 1399) هر شب یک لغت قرآنی را در مدرسهی فکرت» مینویسم، اینک که ماه رمضان از نیمه گذشت، پانزده قسمت را در یک پست بارمیگذارم. با امید به شفاعت قرآن:
قرآنواژه (۱)
واژهی آیه»
برای این لغت، دستکم یازده معنا قائلاند:
روشن. پایداری. پناهبردن. در جایی گُزینکردن. ساختمان بلند. نشانه. حجت. معجزه. اُعجوبه. فقره. جماعت.
یادآوری: اگر خدا توفیق دهد -که انشاءالله میدهد- ستون قرآنواژه» را به همین روش و فشرده خواهم نوشت. باشد که برای اهل ذوق و اشتیاق سودمند افتد.
قرآنواژه (۲)
واژهی خیر»
این لغت چندین معنا دارد. هر معنا در جای خود شأن دارد و دلیل. از جمله معناهای خیر» میتوان اینها را برشمرد: وصف. میل. بهتر. مال. غذا. توجه. برتر. وحی. هدایت. ایمان. پذیرندگی. اسب. علاقه. رغبت. و نیز متضاد شرّ.
دروازه قرآن شیراز: توضیح: دروازه قرآن در شمال شرقی شهر شیراز میان کوه چهلمقام و کوه باباکوهی قرار دارد و در واقع در خروجی شیراز به سمت شهر مرودشت واقع شدهاست.این دروازه در ابتدا در زمان عضدالدوله دیلمی ساخته شد و قرآنی در آن جای داده شد تا مسافران با گذر از زیر آن متبرک شوند. در سال ۱۳۱۵ این بنا به دستور رضاخان، تخریب شد. دروازه قرآن در سال ۱۳۲۸ شمسی با همت یکی از بازرگانان شیراز به نام حاج حسین ایگار معروف به اعتمادالتجار، با فاصله کمی از دروازه کهن ساخته شده است. (منبع)
قرآنواژه (۳)
واژهی نُسک»
این لغت دربردارندهی این معناها در قرآن است:
عبادت. ذبح. قربانیکردن. ذبیحه. تضحیه (=غذاخوراندن به افراد). عبادتهاى حج. مواضع اَعمال حج. تطهیر. پرهیزگاری.
ناسِک یعنی عابد. مَنْسَک یعنی عبادتگاه. مناسک جمع آن است.
گریه. بوسیدن قرآن. شبزندهداری. وضو. تمسک به قرآن. سوگند به قرآن. تلاوت قرآن. شفاخواهی از قرآن نمونههایی از مناسک و عبادات است در کنار نماز و روزه و زیارت و دعا.
قرآنواژه (۴)
واژهی عبرت»
این لغت معناهایی ژرف دارد در قرآن مجید. مانند:
از حالى به حالی شدن. عبورکردن. پند. اندرز. انتقال. جابهجایی. دگرگونى. تفسیرکردن، سنجیدن، تعجّب. ربط بینِ ظاهر و باطن. از نظر علامه طباطبایی عبرت دلیلىست که با آن استدلال شود. تعبیر خواب» نیز از عبره و عبرت. و نیز به معنی اشک چشم. به خاطر اینکه قطرات اشک از چشم عبور میکند.
نکته: به امام حسین (ع) قَتیلُالعَبَرات میگویند به معنی کشتهی اشکها. و این گفته میشود، از القاب امام حسین (ع) است. زیرا حضرت سیدالشهداء -علیهالسلام- شهیدی است که حتی یادش گریهآور است.
قرآنواژه (۵)
واژهی برکت»
از این لغت با معناهایی زیر یاد میشود:
نفع پایدار. فروغ و فرخنده. سینهی شُتر. ثبوت و پایدار. سود افزون. آبانبار. بِرکهی آب. فضل فراوان. موهبت. رشدنمودنِ نیکبختی. شیرِ مادر برکت است. عسل، باران، و خود اسم خدا برکت است. حتی دودمان خوب آدمی، برکت محسوب میشود. خیر الهى اوج برکت است، چون نه شمردنى است و نه محدودشدنى، همواره مبارک است و بابرکت. و هر چیز بیبرکت، زود نابود و فنا میشود.
برکت از لفظهای پرکاربرد در زبانِ دین است.
نکته: امام خمینی همیشه خدا را به لفظ تبارک و تعالی» یاد میکردند؛ زیرا خیر کثیر را خداوند به موجودات افاضه مىکند.
اشاره: زیارت امام حسین (ع) نه فقط برکت توصیف شده، بلکه موجب برکت است. حضرت زهرا سلام الله علیها برکت است چون کوثر است و کوثر خیر تمامنشدنیست.
قرآنواژه (۶)
واژهی نور»
لغت نور در قرآن معناهای شگفتانگیزی دارد که مجبور شدم کمی بیشتر بنویسم. برخی را برمیشمارم:
اسم خدا. مؤمنین با آن روشن مىشوند. ظهور اشیاء به نور الهى. مظهرِ اجسام قابلِ دیدن. حواس چندگانهی انسان. عقل، نور است چون معقولات را ظاهر مىکند. نیز علم، هدایت، ایمان، پیامبر، امام، نور هستند. نور هم آشڪارڪننده اشیاء است و هم حقیقت اشیاء را به چشم نشان میدهد. حق، نور است. عدل را نور معنی ڪردهاند. حتی پیامبر (ص) در آیهی احزاب سراج منیر» نامیده شدند؛ یعنی چراغى نوربخش. وجود» نیز نور» است. نور، یا نور ظاهرىست و یا نور معنوى. نور، ضیاء و روشنیست ڪه سبب ظهور و جلوهی خود و دیگر اشیاء میگردد. در زبان عامه نیز، آب روشنی معنی میشود یعنی نور. نور ضدِ ظلمت و تاریڪیست. نور در آیهی ۳۵ سورهی نور، مِشْڪات (=چراغدان) است ڪه مِصباح (=چراغ) در آن است. نور به معنای مُدبرّ و برنامهریز و گرداننده آسمانها و زمین نیز آمده است. نور واسطهی راهرفتن استدو نیز. نور عامل حرڪت. حتی نور را رهبری و زعامت نیز میدانند ڪه از او پیروی شود. جامعهی نورانی اشارهایست به جامعهی توحیدی. قرآن، سراسر نور است. خدا نور لایزال (=نیستنشدنی، جاوید) است.
نڪتهی۱: نور، نام سوره هم هست ڪه از قضا، از ن صحبت میڪند و خدا به عنوان نور» در همین سوره آمده است و شاید حڪمتی باشد و من مطلع نیستم. یعنی آیهی ۳۵. نوربودن خدا با نور جسمانی و قابل دیدن فرق دارد.
نڪتهی۲: اسلام نور است در آیهی ۳۲ توبه: یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ. .
یڪ توضیح ضروری برای سادهترڪردن بحث: فرض ڪنید سحرگاه راه میافتید با دوستان به سمت مشهد برای زیارت. از تنگهراهِ جنگل گلستان ڪمڪم هوا روشن میشود. از اینجا تا مشهد با هزاران موجود و شیء روبرو میشوید و میبینید. از جنگل و گُراز و آشخانه و گردنهی چمنبید تا سیمان بجنورد و غار اُخلمد، ڪه علامه طباطبایی نیز برای دیدن درّهی اَجنّه به آنجا سفر ڪرده بود. شما در طول مسیر فقط با نور خورشید توانستید اشیا را ببینید، اما اینڪه نسبت این اشیاء چه دانش و برداشت و فهمی دارید، به نور دیگری احتیاج دارید ڪه نور خداست. نور علم است. نور حواس است. نور عقل است. و نیز نوری ڪه موجودات از خود دارند. مثل نور بوی گلِ شببو. نور گلِ یاس. نور عطرِ دلاویز شالی در خطهی شمال.
قرآنواژه (۷)
واژهی عزّت»
برخی از معانی لغت عزّت» در قرآن:
شرافت. غلبه. توانایی. صعوبت و سختى. غیرت (=جرأت و تعصّب درست) و حَمیت (=استوار، پایدار).سرزمین محڪم. نفوذناپذیر. صلابت (ڪه اصل معناى عزت است)
عزت حالتىست که نمىگذارد انسان شکست بخورد. به قول مرحوم علامه طباطبایی به کسى که قاهر (=چیره و پیروز) است و مقهور (=شڪستخورده) نمىشود، عزیز گفتهاند.
بقیه در ادامه
ادامه مطلب
درباره این سایت